به بهانه هک شن وبلاگم در بلاگفا:
شعری که سالها به تو هر روز نامه شد
حالا ولی به شکل خبر .... روزنامه شد
تو یک مخاطبی که ورق-پاره می کنی
من را اگر که چاپ اگر روزنامه شد
این روزنامه در خود من منتشر شده ست
تا دست و پا وسینه و سر روزنامه شد
یک من. درون شعر من افتاده اتفاق
( مردی که می شود دو نفر) روزنامه شد
در صفحه حوادث من... من به سمت من...
(شلیک.....شاعری به اثر) روزنامه شد
(من گم شدم) (خطوط مقدس شدم به سنگ)
حتی فسیل عصر حجر روزنامه شد
...
(شاعر درون شعر خودش غرق می شود)
عنوان شعرهای تو در روزنامه شد
(پیدا شده ست یک جسد خیس روی شعر)
امروز تیتر اول هر روزنامه شد
یکدفعه این همه خاطرات .
سلام .... یه کمی لطافت شعریش کمه .... ولی تصاویر عالیه ...( اگر مبتدی ها حق اظهار نظر دارن البته )....
سلام..آقا محمد حسین..
برات افسوس می خورم.
سلام
ممنون از شعر زیبا
اما منظورتون از جسد خیس چی بود؟